هلیاهلیا، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

هلیا عشق خاله آزاده

هلیام بدون خالش رفته شمال

هلیای خاله از پنجشنبه 2 تیر ماه رفته شمال و خاله خودشو تنها گذاشته. البته اونجا خیلی بهش خوش می گذره و به قول خودش می خواد صد سال اونجا بمونه. بهت خوش بگذره گل من. فقط مراقب خودت باش تا دوباره از روی دوچرخه نیفتی. دوست دارم فرشته من . ...
5 تير 1390

نمایش خود خودشه

هلیای خودم دیروز با مامانی و مامان پرستو رفته نمایش خود خودشه. خود کوچولوی قشنگم ازم خواست اینجا اینو بنویسم.دختر خوبم همیشه هوای خالشو داره و با شیرین زبونیاش دیوونم می کنم. عزیزم خاله خیلی خیلی دوستت داره. ...
31 خرداد 1390

هلیا و اسکیت بازی

        هلیای خاله دیشب با من حرف می زد برام تعریف کرد که کلی اسکیت سواری کرده و یاد گرفته که بدون اینکه بیفته اسکیت بازی کنه. درضمن مامانش هم گفته که توی چند روز اخیر دختر کوچولوی خوب و حرف گوش کنی بوده.قربونت بره خاله . ...
25 خرداد 1390

روز مادر

دیشب رفتم پیش هلیا جونم. لباس عروس پوشیده بود و پشت پنجره منتظرم بود . وقتی هم که درباز شد و منو دید پرید بغلم. دلمون خیلی برای هم تنگ شده بود.تا آخر شب هم با هم بودیم.ولی هلیا موقع رفتنمون دوباره گریه کرد و بهونه گرفت.دیدن اشکهایش برام خیلی سخت بود. تازه دخترم به مناسبت روز مادر برام نامه نوشته بود. هدیه گل سر و بلوز خریده بود و با وسواس و عشق برام کادو کرده بود. یعنی یه جعبه هدیه برام درست کرده بود حاوی: نامه، گل سر، آدامس و تازه انبر آشپزخونه(که نیاز داشتم) هم خریده بود.کاغذ کادو هم خودش درست کرده بود.عاشقتم دختر مهربون و گلم.ازت ممنونم. ...
25 خرداد 1390

هلیای خودم منم دلم برات تنگیده

دیروز با هلیام صحبت کردم و گفت که دلش برای مامان عروسش خیلی تنگ شده. فردا قراره به مناسبت روز مادر برم پیششون. عزیز دلم شکایت داشت که چرا نرفتم ببینمش و گفت مگه من دخکرت نیستم. پس چرا نمیایی پیشم؟؟ ...
25 خرداد 1390

نقاشی هلیا جونم

                              دخترم این نقاشی رو در تاریخ 89/04/22 کشیدی.به گفته خودت، اونی که دستاش رو باز کرده تا بغلت کنه خاله آزاده خودته و اون آقا مهربونه، پیام جون شوهر خاله آزاده است. ...
25 خرداد 1390